جدائی دین از سیاست در امریکا
تتبع ونگارش :  امین الدین «  سعیدی » تتبع ونگارش : امین الدین « سعیدی »

مدیر مسؤل مرکز فرهنگی  دحق لاره  - جرمنی

در ایالات متحده  امریکا جدائی دین از سیاست عملا درج قانون اساسی  بوده است.. ولی زعما ءو رهبران سیاسی آنکشور   برای رسیدن  به اهداف سیاسی  خویش همیشه   به دین  پناه جسته ،و  از دین  ورهبران دینی  کمک  خواسته اند .

زعماء  امریکا  در  زمان مقابله  با  کمونیزم  از سلاح  دین  وازاحزاب ،  سازمانهای وگروه های اسلامی  برای  تحقق  اهداف  خویش  وشکست  کمونیزم در جهان استفاه کردند .

اکثریت  مطلق  رهبران  امریکا در تبلیغات خویش  بخصوص در دروان  مبارزات  انتخاباتی  به دین  پناه  برده اند  ونقل  قول های را  از تورات  در بیانات خویش گنجانیده اند . زعما    ایالات متحده امریک قبل  از تجاوز علیه  افغانستان  وعراق  از فضای اعتقادی مردم  امریکا   استفاده بعمل  وجورج بوش عملا به کلیسا میرفت   وبرای  پیروزی  خویش در جنگ  مقدس  علیه  مسلمانان  کمک  میخواست .

 

جیمی  کارتر که از لحاظ سیاسی  انسان  « لیبرال »  بود  عضویت  کلیسای  محافظ کار برتیست  جنوبی   را داشت . او در  زمان تبلیغات  ریاست جمهوری خویش بر   شعاری« حس کمک  وتر حم نسبت  به همنوع  خویس »  تاکید بعمل آورد . ودر پیش گرفتن همچو  شعار ها  موجب پیروزی اش در انتخابات نیز  گردید .

محللین سیاسی  مینویسند  که :  یکی از عوامل  که  کارتر  در دور   دوم انتخابات  ریاست جمهوری  به شکست  مواجه شد ، عدم  حمایت محافظه کاران  مسیحی طرفدار  اسرئیل از اوبود.چون  یهودان ( که نقش اساسی  وعمده  در تعین سیاست امر یکا دارند ) معتقد بودند که اگر  کارتر در دور  دوم  انتخابات ریاست  جمهوری   به پیروزی برسد در قضیه صلح  اعراب واسرئیل ، رهبران   اسرائیلی را تحت فشار قرار خواهد داد.

 

رونالدریگان نیز  در انتخابات ریاست جمهوری  خویش به ارزش های  اخلاقی  دینی  اهمیت  بسزای  قایل بوده . بعد از بقدرت رسیدن  به  چوکی  ریاست جمهوری  رهبران  وشخصیت های  راست  گرای مسیحی  را در مناسب وپست های  مهم  سیاسی  جابجا کرد . بر مدارس  دینی مسیحی وبخصو ص بر  دارائی های رهبران  دینی مسیحی  وضع مالیات را  تقلیل بخشید ، اجازه خواندن  نماز  وسایر  عبادات  ومراسم  دینی مسیحی را  در مدارس  مسیحی  رسمآ  اجازه داد  وفیصله  علمای مسیحی  را در مورد  سقط  جنین  قبول  کرد . 

  رونالد ریگن  اتحاد شوروی  کمونست را « امپراتوری شیطانی »  مسماء ساخت  وبرای  اولین بار « جنگ ستارگان»   را بمیان اورد.

رونالد ریگن  از اصطلاح « آرماگدون »  استفاده بعمل آاورد  او به بکار بستن چنین اصطلاح  مذهبی ،  حمایت  همه جانبه   امریکا  از اسرئیل  را  به عنوان  مهمترین  وظیفه  ملت   ودولت  امریکا  ترسیم کرد.

نوسینده  شهیر  امریکا « جیمز ملیز »  در  مقاله خویش  1985  در مجله  « سن دیاگو »  مینویسد :  ریگان در تصمیم  گیری  های سیاسی خویش ، از ایمان  واعتقادش  به پیشگویی های  کتاب مقدس تأ ثیر  می پذیرفت  وهمیشه  التزام  وپایبند بودن  خویش را نسبت به انجام  وظایف ودستورات  الهی ، به عنوان  عمل به خواست خداوند  یا عمل به آنچه  باعث  تحقق پیشگوی  های  خداوند  وظهور  مسیح می  شود ،  یاد می کرد.

بنظرجیمز میلر  سیاست  های  داخلی  ، ومالی ریگان ، با پیشگویی های  تورات  ، چه از لحاظ  افزایش  بودجه  کلی وعمومی دفاع  ومذهب  عمومی  ملی  یا از لحاظ  مخالفت  با دخالت  دولت  دراقتصاد  وبرنامه  های اجتماعی  مبارزه  با فقر  وبیکاری مطابقت دارد . (کتاب مسیح یهودی وفرجام  جهان  ، نوشته : رضا هلال  ونشر یه  هلال  1383 ، ص 149 )

 

نفوذ لابی  یهودی – صهیونستی  بر سیاستمدران  امریکا  وبخصوص  برتدوین گنندگان  سیاست در امریکا برای همه  واضح واشکار است . بر بنیاد همین  نفوذ است  که  محور اصلی سیاست  امریکا  دردفاع  بی چون وچرااز  دولت اسرائیل  مبدل گردیده است. تبلیغات بنیاد  گرایان  مسیحی  به نفع  دولت اسرائیل  به حدی است  که تقریبآ 25 در صد  مردم امریکا  عملا به این فرقه  پیوسته اند واکثریت  مردم  امریکا بدین امر معتقد اند که به برکت  حمایت  دولت امریکا  از اسرئیل  خداوند  به آنها    روزی ونعمت میدهد .

 

تاثیر تبلیغات مذهبیون که  از جانب  دولت  کمک وپشتیبانی میگردند ، چنان  قوی  بر اهمیت است ،  که همین  حالا  سر بازان  امریکای  نشانه  تفنگ خویش را به سوی  قرآن   تجربه  مینمایند .  وسربازان اسپانیوی در عراق   خود را  نمایندگان  مسیح  می دانند  واز شیوه های  جنگ صلیبی  استفاه  بعمل می آورند .  که نمونه های   انسان دوستی  شان  در  زندان ابو غرائیب  برای جهانیان   واضح واشکار است.

جورج  پوش  ( بوش دوم   ) بعد از حوادث 11 سپتمبر 2001  برای  اولین بار مانند پاپ  اوربان  دوم  ،  بیانیه  دینی  ایراد کرد  واز جنگ صلیبی  دوم  سخن بعمل آورد .

 

بوش  نه تنها ضرورتی  ، برای  ادامه سکو لاریزم  وبی دینی را  در  ایالات متحده امریکا نمی بیند ، بلکه  شخصآ بحیث  پاپ  مبدل  گردیده  وعملا اعضای  کلیدی  کابیه خویش را  از شخصیت های مشهور  کلیسا مقدس مسیحی   تعیین میکند .

همین حلا  در پوهنتون « رجینت »  که از جمله مشهور ترین  پوهنتون های مسیحی بشمار میرود ،  محصلین  بر اساس  نورم های  مذهب  یهودی – مسیحی تعلیم وتربیه می یابند  . (برای معلومات مزید به  نشریه  پرسمان  شماره 21 1383 صفحات 10- 11  مراجعه فرماید. )

بوش پدر  همیشه   چه در مبارزات انتخاب خویش  به  پست ریاست جمهوری  وچه در سیاست های داخلی  وخارجی خویش  از عامل مذهب  استفاده میگرد . ولی  زمانیکه جرج دبلیو بوش  ، بر اریکه قدرت  نشست مذهب  نقش بسیار  اساسی  وعمده را  در عرصه  سیاست  سیاسی  ، داخلی وخارجی  امریکا احتوا نمود .

 

جرج بوش  زاییده  تفکر هایی است  که از سال ها   پیش به وسیله  مبلغان – انجیل  در اذهان  مردم  امریکا  در حال  ترزیق است.

کاتبین  قصر  سفید در زمان جورج بوش پدر  مینویسند  که در  کتاب  خاطرات پدر بوش   در مورد  ولدات  پوش  آمده است : زمانیکه  در خانه  پوش (  پدر )  طفلی  بدنیا آمد ،  نام اورا ( جرج واکر بوش walkerGoarge Boucsh  )  گذاشتند ، چراکه  او اعتقاد داشت که فرزند او  به مدت هفت سال  بر  زمین  حکومت خواهد کرد ،  وآنرا  به عدد « 666 »  مسمی کرد .

طوریکه در انجیل یو حنا آمده است شخص که در آخر  الز.مان  بر زمین  حکومت خواهد کرد  نام او( عدد 666   )را در بر خواهد داشت .ویک حکومت  جهانی را  رهبری خواهد کرد . جورج پوش  پدر هم   به افزودن  نام میانی « واگر » به اسم  جرج  بوش  ، فرزندی  خویش   تلاش کرد  که طفلش   همان (  عدد 666 آخر  الزمان  )  را داشته  باشد . ( مسیح یهود ی ، جرج بوش  ودیکتاور آرماگون ، 1383 )

 

«لودوبز  ومولی ایونیز » دو ژورنالیست  که در موردجورج بوش  رئیس جمهور  فعلی  امریکا   تحقیق  بعمل می آوردند مینویسد :

 « ایمان  او عمیقآ شخصی وغریب است . با صراحت می توان گفت که بوش اطمیان دارد که برای مأ موریتی الهی  برگزیده شده است » .(انجیل گرای مدرن ، اریک لوران روزنامه نگار وکارشناس  سیاست خارجی امریکا )

 

یکی از خبر نگاران  مینویسد :  زمانیکه از بوش  در باره فیلسوف مورد علاقه اش  سوالی بعمل  آمد گفت : فیلسوف  مورد  علاقه من  «  مسیح  است ، زیرا  او قلب مرا تسخیر  کرده است » . جواب او در واقع  انعکا  س ر وحیه  فر گرایی افراطی  اش  بود  که از تمایلات  مذهبی  بنیاد  گرانه  او بر خاسته  بود . این همان چیزی است  که در دین  مسیحی  از آن  به عنوان « ادراک شخصی »  یاد می نمایند. ( زبان مذهبی  بوش  نوشته : علی عبد المحمدی ، روزنامه  شرق 26 / 9 / 1392  )

بوش در اولین پیام خویش  به عنوان رئیس جمهورا مریکا خطاب به مردم  امریکا   گفت : « فرشته ای  بر فراز گرد باد قرار   دارد وطوفان  را  هدایت  می کند » .  او با  الفاظی تقریبآ مشابه  به پیشگویی  های تورات  صحبت  خویش را آغاز میکند . 

 

جورج بوش در عرصه  تعلیمی  اطفال  بخصوص اطفال که در مکاتب  دولتی مصروف  تدریش آند  ومشکلات   تحصیلی  دارند  اعلام  کمک  ومساعدت مینماید ومیگوید  که به مؤسسات  مذهب جذب  خواهند شد .

بوش  بخاطر خوش  نگاه داشتن  رهبران  مذهبی در سال 2000  اعلام میکند  که » قصد دارد  ،  بودجه  مربوط به مؤ سسات  تنظیم  خانواده  را که  با سقط  جنین  موافق  هستند  در داخل وخارج  امر یکا  قطع  کند . بعد  ایراد این بیانیه  هزاران نفر مسیحان افراطی وبخصوص  انعده از مسیحیانیکه به  به بوش  رأی  داده بودند ،  در واشنگتن  دست  به رهپیمائی زدند ،   وخواستار  لغو قانون شدن  سقط جنین که از سال 1973  توسط دادگاه  عالی کشور تصویب  شده بو د،گشتند .

آلن لیشمن  یکی از مشهور ترین تاریخدانان  کشور امریکا   مینویسد : اختلاط  سیاست  ومذهب ، توسط  یک رئیس جمهور  در دوهفته  اوال اشتغال  ، در تاریخ امریکا  بی  سابقه  بوده است . » ( انجیل  گرای مدرن ، اریک  لوران ، ژور نالیست وکارشناس  سیاست خارجی )

اختلاط  مذهب  با سیاست  در ایالات  متحده  امریکا  بعد از حوادث 11 سپتامبر به اوج خود رسید و  شدت  یافت .

  بوش  اصطلاح   مذهبی « شیطان »  را بعد از رئیس  جمهور ریکن  ، برای  اولین بار  در بیانات خویش مورد استفاده قرار داد .

بوش در  سال 2001 در بیانیه خویش  گفت :

 « شیطان در بین ما است The evil  is one among  us بنظر  من یگانه عاملی که   موجب  خشم  بوش در برابر  اسلام  گردیده است اینست  که  چرا دین اسلام   تاهنوز   از تحریف  ودستبرد  مصؤ ن مانده است . وچرا مسلمانان  تا هنوز به اساسات  متین  کتاب الله  ( قرآن  عظیم الشان  )  وسنت  پیامبر صلی الله علیه وسلم پابند هستند .

عامل ترس  غرب  از  اسلام  ناشی از ریشه  مذهبی اسلام نیست ،  بلکه  عامل ترس که غرب وجورج پوش خواستار جدائی  دین  اسلام از سیاست میگردند اینست : که ریشه های  سیاسی اسلام از  قوت وصلابت قوی و بزرگی برخوردار میباشد . یکی از این ریشه ها  مفهوم جهاد است  که از اصول  اسلامی  بشمار رفته  وموجب  وحشت  غرب  در  طرح  ریزی  سیاست  خارجی خود با جهان  اسلام  شده است .

غرب   با طرح  شعار  آزادی، دموکراسی  ومبارزه  علیه  تروریزم وبنیاد گرایی تبلیغات وسیعی را  در جهان اسلام  براه  انداخته اند  . ولی سؤال  بعمل  می آید  که عامل  تشدید  بنیاد  گرائی در جهان  اسلام کی بوده است ؟  وکی  باعث اوج گرفتن  بنیاد گرائی  در جهان اسلام  وبخصوص افغانستان  گردیداست  . جواب  واضح است  که خود ایالات  متحده  امر یکا .

دین اسلام که مردم افغانستان وجهان  بدان  معتقد آند  عبارت از دین است  که همه چیزش  سیاست  است . حتی  عبادت اسلام (  نماز  ، روزه ، زاکات ،  حج  وغیره  ... )  سیاست است .

دین مقدس اسلام  چنان  دین  با عظمت است  که برای همه  عرصه های زندگی  قانون وپرگرامی دارد .  در  قوانین  واحکام  اسلام  امور سیاسی  واجتماعی  نسبت  به امور   عبادی بیشتر  مورد تحلیل   وارزیابی   قرار گرفته است .

اسلام حکومت است که یک جنبه اش  حکومت سیاسی  وجنبه دیگرش  حکومت معنوی است.

اسلام  دین  عبادتی ، سیاسی  است  که در امور  سیاسی  اش  عبادت  منظم است  ودر  امور  عبادی اش  سیاست .

پیامبر بزرگوار ما  محمد صلی الله علیه وسلم پایه  سیاست   را در دیانت  گذاشته  وخودتشکیل  حکومت داده است.

اسلام دین آزادی  واستقلال است ، دین مقدس اسلام  تضمین  کننده   سعادت  دنیا  وآخرت است . مشکل  عمده مامسلمانان  دوری از اسلام  وقوانین  واقعی  اسلامی است .  درغیر آن دین اسلام  مانند  سایر آدیان  برای   نجات بشر  وسازندگی  آمده است ، هدف اسلام  ساختن انسان است .

دین اسلام برای  ملیت خاصی نیست ،  اسلام  دین تنها  برای مسلمانان نیست ، دین اسلام  دین نیست  که تنها وتنها برای  افغانها  ،  اعرب ویا  عجم  آمده باشد،  دین اسلام متعلق  به همه عالم بشریت بوده ،  رنگ ، پوست ،  نژاد ، زبان ، را  ارزش نمیدهد . در دین اسلام  ملیت  خاصی  مطرح نیست . دین اسلام برای  اتحاد  واقعی  تمام ملل  جهان آمده است . دین مقدس اسلام  خواستار  امت  بزرگی  بنام آمت اسلام میباشد.

اسلام صرف  دین دیروز  نبود بلکه اسلام دین امروز بوده  ودین است  که تا  ابد  در روی  زمین  باقی  خواهد ماند .  دین اسلام  به ذات خود ندارد عیبی  هر عیبی که است  در  مسلمانی  ما وفهم  ما از اسلام است  .

در اسلام  فقط یک قانون  وجود دارد  وآن  قانون  الهی است وبس ،  دین اسلام  دین است  که در مسیر  تکامل انسان حر کت  می کند وهمه تلاش وکوشش خویش را  تنها  وسیله  دستیابی  به خیر  وبرکت  وپیشرفت مادی ومعنوی  معرفی میکند .

 دین  اسلام دین است  که با دگرگونی شرایط  و او ضاع واحوال  وتطور  زمان وتغیر مکان  قابل انطباق  است  پاسخگوی نیاز های  فطری  ، اجتماعی ، اقتصادی ،  سیاسی  وبطور خلاصه  پاسخ گوی  نیاز های مادی  ومعنوی  بشری است .

دین اسلام  دین است  که دلها را با رابطه برادری ،  برابری ، الفت ، محبت  با هم نزدیک  می سازد ، وآنرا  پیوند  میدهد ،  صداقت ،  امانت ،  اتحاد ،  همکاری ، صمیمت را در جامعه  به وجود  می اورد ،  بغل  ، حسادت ، کینه ،  بد گمانی ،  را  از  درونها می زدائید .  با ظالمان ، جنایتگاران ،  منافقان ، ریاکاران ،  به مبارزه  بر خاسته  واز نیکو کاران  ،  مخلصان  وخدمت گاران   به عنوان  دوست خدا  یاد میکنند. ارزش های  پوچ افتخار  به آبا  واجداد  ،  ثروت ،  مقام ومنزلت  ، رنگ ، نژاد  وهمه افتخارات  را از اعتبار دور  انداخته  تنها فضیلت ،  تقوای ، ایمان  واخلاص  را ملاک کرامت  وشرافت  قرار داده است.

در حديث مبارک ازعَنْ أَنَس رضي اللَّه عنه عن النبيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ » متفقٌ عليه.

از انس رضی الله عنه روايت است که:پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: مؤمن شمرده نمی شود يکی از شما تا دوست داشته باشد برای برادرش آنچه را برای خويش دوست می دارد.

همچنان در حدیث دیگری از وعن ابن عمر رضي اللَّه عنهما أَنَّ رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِم، لا يظْلِمُه، ولا يُسْلِمه، منْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَانَ اللَّهُ فِي حاجتِه، ومَنْ فَرَّج عنْ مُسْلِمٍ كُرْبةً فَرَّجَ اللَّهُ عنْهُ بِهَا كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يوْمَ الْقِيامَةِ ، ومَنْ ستر مُسْلِماً سَتَرهُ اللَّهُ يَوْم الْقِيَامَةِ » متفقٌ عليه.

از ابن عمر رضی الله عنهما روايت است که:

رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: مسلمان برادر مسلمان است بر او ظلم نمی کند، او را به دشمنش تسليم نمی دهد، کسی که در صدد برآوردن نيازمندی و حاجت برادرش باشد، خداوند در برآوردن حاجتش ياری اش می نمايد. و کسی که مشکل مسلمانی را حل کند، خداوند در برابر آن مشکلی از مشکلات روز قيامت او را می گشايد و کسی که عيب مسلمانی را بپوشاند، خداوند در روز قيامت عيب او را می پوشاند.

 

دین  اسلام دین  اعتدال ومیانه روی است ، افراط  وتفریط را قبول ندارد ، همان گونه که اهمال  وبی  بندو باری  را نمی  پذیرد وهیچ کسی را به چیزی  که خارج  از توان وقدرت او باشد  مکلف  نمی  نماید.

اصلاح  زندگی دینوی  واخروی  بشر  هر دو  مورد توجه  دین  بوده  وهست ، هر چند  این دو هدف  در طول یک دیگر قرر  دارند  وبا یک  دیگر تعارض وتزاحمی ندارد.

دنیا  گرچه  مقدمه آخرت  است  وراه   است  نه مقصد ،  ولی بدون اصلاح  راه  وتحصیل  مقدم  نمی  توان  به مقصد رسید وذی المقدمه  را بدست آورد.

بنآ اصدار   شعاری  های   جدائی دین از سیاست در کشور های اسلامی  وبخصوص  در کشور عزیز ما افغانستان صرف  شعار  بوده  ، تطبیق  وعملی  ساختن  آن  غیر ممکن  غیر عملی  وغیر منطقی  میباشد . با صراحت  تام  باید  گفت : دین واقعی با سیاست  صحیح  پیوند  نا گسستنی داشته  ومکمل  یک  دیگر  در بوجو آوردن  جامعه   عادلانه وانسانی ، می باشد .  ختم                            


June 1st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی